۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

هيچ دانشجويي به كميته انضباطي احضار نشده است؟!

سرپرست دانشگاه بين‌المللي امام‌خميني(ره) در گفتگو با فارس:
هيچ دانشجويي به كميته انضباطي احضار يا از خوابگاه‌ محروم نشده است !!!!
25 مهر 88
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8807250171
--------

به گزارش خبرنامه امیرکبیر در جريان تجمع ها و اعتراض های دانشجويان دانشگاه قزوین نسبت به انتخابات رياست جمهوری، پس از بازداشت و بازجويی و احضار تعداد زيادی از دانشجويان اين دانشگاه توسط اداره اطلاعات قزوين، كميته انضباطي دانشگاه در اقدامی بي سابقه اقدام به صدور احكام انضباطی سنگين و احضار بيش از ۷۰ دانشجوی اين دانشگاه به كميته انضباطی کرده است.
--------

عبدالعلي آل‌بويه سرپرست دانشگاه بين‌المللي امام خميني(ره) قزوين در گفتگو با خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاري فارس ضمن تكذيب برخي اخبار مبني بر احضار 30 تن از دانشجويان اين دانشگاه به كميته انضباطي و محروميت 50 تن ديگر از دانشجويان از امكانات رفاهي و خوابگاه، اظهار داشت: هيچ دانشجويي در اين دانشگاه به دليل اتفاقات اخير يا به دليل فعاليت‌‌هاي سياسي به كميته انضباطي احضار نشده و اگر احضاري هم صورت گرفته باشد، به دليل تخلفات انضباطي و اخلاقي بوده و هيچ دليل سياسي نداشته است! (؟)
--------

از میان دانشجویان احضار شده تاكنون حكم ۱۰ نفر از آنان ابلاغ شده است كه اين احكام به شرح زير مي باشد:


۱ - فرزام معینی، دانشجوی كارشناسی فقه و حقوق اسلامی- اخراج از دانشگاه و محرومیت از شركت در آزمون های ورودی دانشگاه ها به مدت ۵ سال

۲ - حامد هنرخواه، دانشجوی كارشناسی روانشناسی عمومی – اخراج از دانشگاه

۳ - سید روح الله ترابی، دانشجوی كارشناسی ارشد معدن – اخراج از دانشگاه

۴ - فرشید آذرنیوش، دانشجوی كارشناسی فقه و حقوق اسلامی – اخراج از دانشگاه

۵ - سعید سكاكیان، دانشجوی كارشناسی حسابداری – ۴ ترم تعلیق با احتساب در سنوات

۶ - فرهاد كیاشمشكی، دانشجوی كارشناسی حقوق – ۴ ترم تعلیق با احتساب در سنوات

۷ - سید دانیال كرانیان، دانشجوی كارشناسیی حقوق – ۳ ترم تعلیق با احتساب در سنوات

۸ - محمدرضا آقایاری، دانشجوی كارشناسی ادبیات فارسی – ۳ ترم تعلیق با احتساب در سنوات

۹ - كاظمی دانشجوی كارشناسی ارشد معدن – ۲ ترم تعلیق با احتساب در سنوات

۱۰ - پیام حیدرقزوینی، دانشجوی كارشناسی فقه و حقوق اسلامی – ۲ ترم تعلیق با احتساب در سنوات
--------

به گزارش فارس، در برخي اخبار آمده بود كه هيچ نهاد صنفي از جمله شوراي صنفي براي پيگيري مطالبات عمومي دانشجويان در دانشگاه بين‌المللي قزوين وجود ندارد و اين به سبب فشارهاي مسئولان دانشگاه به اعضاي سابق شوراي صنفي و ممانعت از برگزاري انتخابات اين نهاد دانشجويي است، كه آل‌بويه با رد اين مسئله تأكيد كرد كه اين افراد معمولاً اين مسايل را از طريق قانوني پيگيري نمي‌كنند و اگر از طرق قانوني پيگيري كنند، مشكلي وجود نخواهد داشت.
--------

بنابر گزارش دانشجویان این دانشگاه، احكام مورد نظر با نظر مستقیم نماینده ولی فقیه در دانشگاه حجت الاسلام عبدالكریم عابدینی صادر شده است.


عابدینی در تجمعی كه در اعتراض به هتك حرمت به امام خمینی در این دانشگاه برگزار شده بود اعلام كرد كه :دانشگاه بین المللی امام خمینی جای استاد و دانشجوی منافق نیست.»


عبدالعلی آل بویه سرپرست دانشگاه نیز اعلام داشته است كه «كنترل كمیته انضباطی از دست وی خارج است.»

http://www.autnews.de/node/6439

میلاد اسدی، 58 روز در زندان انفرادی

میلاد اسدی دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر و عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت علبرغم گذشت ۵8 روز از زمان بازداشت همچنان در سلول انفرادی نگهداری می شود.

به گزارش خبرنگار ادوارنیوز،میلاد اسدی در آخرین ملاقات با خانواده اش از انتقال خود به بند 240 زندان اوین خبر داده و تصریح کرده است از ابتدای بازداشت در یک سلول دو در دو نگهداری می شده و از چند روز قبل به سلول انفرادی بند 240 که از سلول قبلی نیز کوچک تر است منتقل شده است.

بازجویی ها از میلاد اسدی حول فعالیت های دانشجویی در دانشگاه خواجه نصیر و همچنین دفتر تحکیم وحدت صورت گرفته و بازجویان او را برای استعفا از دفتر تحکیم یا غیرقانونی و منحل دانستن این اتحادیه دانشجویی تحت فشار قرار داده اند. اسدی خطاب به خانواده خود تصریح کرده"زیربار چنین درخواست هایی نخواهد رفت اگرچه ممکن است او را ماه ها در زندان انفرادی تحت فشار قرار دهند" گفته می شود سایر اعضای بازداشت شده دفتر تحکیم وحدت از جمله بهاره هدایت،مهدی عرب شاهی و مرتضی سمیاری تحت فشارهای مشابهی قرار دارند.


میلاد اسدی در روز نهم اذرماه امسال در منزل پدری اش بازداشت شد و گفته می شود یکی از عوامل حراست دانشگاه خواجه نصیر نیز هنگام بازداشت وی توسط ماموران امنیتی حضور داشته است.

ادوارنیوز

۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

برای خواهرم

مادر گفت روز تولدت برف می بارید و تو چون حوری کوچک بلورین با آن چشمان عسلی مهربان، پا گذاشتی توی این دنیا. مادر گفت پری رویی بودی که دست به دست، در آغوش ها لبخند ومحبت می کاشتی ...
چشمان عسلی من، بزرگ من، سپید، یادت هست پرسیدی که چقدر دوستت دارم و من روی دیوار خانه، خورشیدی به منتهای توانِ دستان کوچکم کشیدم و گفتم، اینقــــــــــــــــــــــــد ! تو خندیدی و از آن روز کاغذ دیواری آن راهروی بلند شد نمایشگاه نقاشی های من از تو/ کوه، رود، درخت، گل ...
یادت هست مادر بیمار بود و دور از ما، سیزده ساله بودی و مادری را بر منِ سه ساله تام کردی. یادت هست بهانه هایم بغض های دلِ تنگ کوچکم را چطور بزرگوارانه صبوری می کردی، دلداریم می دادی درست مثل همین روزها، بیست سال بزرگتر شدم، هنوز هم گرمای آغوشت بی درنگ خوابم می کند، هنوز هم وقتی غصه دارم تا سر به شانه های مهربانت نگذارم کلافگی امانم نمی دهد.
همیشه دوست داشتم قد قلبت را وجب کنم، کو چک که بودم امید داشتم که دستانم، هنوز کوچک است و اکنون دریافته ام کوچکی ام را در برابر حضور فرشته گونه ات. بهترین ها را برایم خواسته ای، پناه و رازدار دل کوچکم بودی، نگاه آسمانی پرمحبتت را هیچگاه از من دریغ نکن که بی آن آینه ی بی آلایش، کورسووار ظلماتم مرا می بلعد. می دانم ساکت و آرام درست وقتی به من گوش می دهی تمام هوش، نوشته ام را می خوانی، پس بگذار برایت بنویسم: /
خواهرم، عزیزم، گلم، بهترینِ رفیق، دوستت دارم.
میلادت مبارک/

برای م.ت !

102 ماه! برگ امتحانم را دوباره سپید دادم و بیرون زدم، هشت سال و شش ماه!!!!!!
برای تو می نویسم شرف جنبش دانشجویی، مجید توکلی عزیز! کلامت را کدام نیایش ثقیل کرده؟ شجاعتت را از کدام وادی حق به اسارت گسیل داشتی که این طور حضورت را تاب ندارند؟ مردانگی را کدام مقدس به رسم منت ارمغانت داد که این طور تحقیرت می کنند (!) حقارت و پست فکری شان رسوا می شود، حبست می کنند ترس و بزدلی شان عریان، چند سال داری و چقدر بزرگی؟ به نام نامی ات / مجید.
دیگر دانش (( گاه )) حرمت ندارد وقتی غرورش را افتخارش را بی شرمانه گروگان می گیرند، دیگر به دانش (( گاه )) نخواهم رفت تا آن هنگام که تورا حلقه ی گل بر گردن دوش نگیریم و دست به دست روی سرها، پیوند آزادی و واژه ی دستمالی شده ی دانشجو را به اقتدایت نماز نبریم. دانشگاه دوری 102 ماه ات را تاب نخواهد آورد.
بهار نزدیک است، به ایمان تو سوگند دلیر مَرد آزاده!

تو بزن تا من برقصم!

عهد کرده بودم با خودم تا اتفاقی خوشایند و یا خبری خوش دست به قلم نشم ( این قصه در مورد ورقه های امتحانم نیز! صادق بود) بس که خودمم خسته شدم از این همه نبشته های پر سوز و گداز و هجرانی های غم زده، ولی خب روزگار منو از رو برد، دل کوچیکم داشت می ترکید، تاب نیاوردم!
به قول و عهد برادران، قرار بازداشت موقت و کاملا قانونی!! میلاد فردا 9 بهمن تموم می شه، امید بستیم به یه جو شرافت و صداقت که انشاء الله برقرار باشه و دوستمون بعد از 60 روز حبس در انفرادی 209، رنگ آسمون خاکستری شهر وببینه!
خبر از خان داداش سیاووشم و همکلاسی ام، ارسلان هم که برادران سخت در تلاش شبانه روزی مشغول اکتشافات در زندگی شخصی دستگیرشدگان روز عاشورا هستند و از هیچ سرابی هم برای پرونده سازی برای دوستان ما دریغ نمی کنند!
خبر احکام رسیده و در راه! بچه های بین الملل هم که گویای وضعیت و احوال ما هست!پس زیاده عرضی نیست جز فغان از غم دوری یار!

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

تولد!


به گواهی تاریخ و تقویم،امروز روز میلاد منِ
تولد غریبانه ای بود، در فراغ رفقا، بی شوق /در عوض سرشار از ستایش و گرم از حرمت واژه
نوبت آرزو و فوت شمع ها
شمارش معکوس شروع می شه /21،22،23 ...
چشمهامو می بندم، چهره ها، لبخندها، حرف ها، خاطرات ...
14،15،16...
امیدها، آرزوها، بیم ها...
6،7،8 ...
خدایاااااااااااااا! دوستام، هموطنام، ... خدایا کشورم!
1،2،3...
خدایا آزادی!
همین.
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــورا! تولدت مبارک؟!